به روم نیاوردم
که میدونم.
من عین اونا نیسم.
خاستم بهش بگم.
ولی قبل ازاینکه بگم .
خودش دست به کار شده بود
جایگزین انتخاب کرد .
واسه منی که ازدست ابراز علاقه های زبانیش کلافه شده بودم .
ولی همچنان احترام میزاشتم بهش.
دوستش نداشتما :)
فقط حس میکردم شاید بودن باکسی که دوست داره بهترباشه .
از بودن باکسی که دوسش داری.
هردوش یه جوره
الان فقط حوصله ی تنهاییو دارم.
هم اتاقیم دخترخوبیه ها.
من ازبس ضربه خوردم ازدوستام که ازدخترابدم میاد.
و دلم میخاد ازصبح که ازخاب پامیشم باهیچ کی حرف نزنم .
خیلی وقته خونه نرفتم .
پتلای زانوی داداش کوچیکه داغون شده تو گچه.
درنهایت همه چیزو که کنارهم میزارم پی میبرم من یه ادم به ظاهرمهربونیم که خیلی خودخواهه:/
بگم ,ولی ,خیلی ,یه ,کورس ,بهش ,بودن باکسی ,باکسی که ,ازخاب پامیشم ,پامیشم باهیچ ,که ازخاب
درباره این سایت